راتو :راه توست و تو هستی بر راه دانایی با پای راست وارد جهان تن می شویم تا امواج را بشکافیم

در دنیای پر رمز و راز کونگ فو نخستین گام سوی جوشش اندیشه نواختن تکنیک با ساز تن است .

چکه های جهان تن :

تن : کاخ باشکوه روح و سرای سرایندگی روح

جهان تن بیکران اقیانوس هستی وجود است .چکه های ناب آن دنیای پر رمز وراز کونگفوست .

کونگ فو یعنی رویش در تالار سبز آئین خدایی

کونگ فو رازیست از تنین تن به فر سیمای روان

کونگ فو آماج پر طلاطم مشت واره بر جهل وسیاهی تا طلوع سپیدی

کونگ فو هنری بزرگ با دانشی سامان گر

کونگ فو دنیای رمز ها و اسرارهاست .در جهان کونگ فو همه چیز قابل درک است و انسان به ارزش اندیشه مقام می یابد .

کونگ فو یعنی شناختن جهان درون وجهان بیرون ، انسان در رمز شناخته ها وناشناخته هاست ، انسان در جاذبه شناخته ها جبران و در مسیر ناشناختهها ارزش می گیرد .

کونگ فو دنیای حرکت است ، حرکت برای توانایی ، حرکت به عدالت مطلق زیبایی و خوبی ، حرکت به سوی سلامت جامعه ، حرکت به ذات اندیشه که اسرارش در زبان روح است ، زبان خلق است که سازنده یک جامعه بزرگ و راهی تواناست ، در کونگ فو روح به چشم عقل می رود و زمانه را به هستایش می خواند .

کونگ فو دنیای اندیشه است ، بیکران هستی است

کونگ فو اساس پرورش فکر و تن وروان تا بالاترین آماج خود آزماییست ، آزمون گاه دبیری شجاعت ، لیاقت ، جسارت ، وتوانبخشی است وبرای هر همرهی پیمودن راه تکامل است .

کونگ فو اندیشه تواناییست و توانایی برترین راه زندگیست .

پاکان: راه دانایی:: پاکان پاک نهاد "با جوششی از تن به مأوای روان،با کوششی در آزمونگاه پر توان"، پا نهاد به دنیای بیکران ، به آفرینش ، به دنیای پر رمز وراز اندیشه با آگاهی وبینش ، با ایمان واعتقاد به عظمت وشکوه این دانش که پایائی و پویائیست به راه دانایی، تجلی گاه عرصه توانایی

که این« شکوه پیر هستی » است.

گـر کـه پا نهـادنـم به ره دانـائیست از انـدیشه برتر پیـر توانـائیسـت   

                       گر که شعله می کشد در وجودم این آتش عشق از تابش اندیشه این پیر خدائیست.

پاکان : جهان توان و روان ::

به راه دانایی ، پرتوان ، سر از اندیشه روان "در این دایره جان و جهان ، مشت وحدت وسط دایره تن وروان ، دور این دایره ها از کران تا بیکران ، ضربات از دوران تا دوران" همه از سر تا پا جان گشتم ، گاه درویش گاه عاشقی دیوانه وار گشتم .

گاه نوری زِخورشید جهان تابیدم و گاه سایبان گشتم 

در وادی عشق بیکران گشتم 

در جهان تن زِ اندیشه روان گشتم ، پیرو  اندیشه آن پیر توانا گشتم و زِ اسرار جهان تن وروان ، پرتوان ، گام به گام سوی به آن عالم بالا داشتم .

اندیشه این راه زِ آن رهبر یکتا داشتم .

سوگند به نهان راستی ها و پاکی ها

سوگند به ندای بر حق بودن

سوگند به هماهنگی گفتار واندیشه که قدرت ساز و قدرت را برمبنای طریقت دانایی بر ترسها وضعفهای انسانی تسلط و راز هستی بخش بودن را در بعد انسانیت انسان ساز است .

از روی مروت و دادگری به سوگند به ره روان انسانیت که به دور از تعلقها و خاری که منشأ بی ارادگی و ضعف درونیست در راه تکامل بخشیدن به حرکت انسان در مبارزه گری با جهالت و نادانی ها که مانع از رشد فرهنگی و معنوی انسانی صحت ره رو برحقی باشیم ، ضعف و تعلق و بی ارادگی و تن آسایی را محکوم دیدگاه خود می کنم .

زیرا من با درک از جهان تن و روان آگاهم که به دور از جهان دو رنگیها و مادیات پرستی ها نهادهای خویش را بررسی و با سیری به سوی خود سازی و خود شناسی که همانا دروازه های گذر از هفت مایگاه کونگ فو و دست یافتن به کاخ انسانیت و تکامل انسانی در بی نهایت از زمان ، نابود گر منطق بیدادگران و تحمیل تابحق گویان را محکم دیدگاه انسانی می دانم که همواره مبارزه گر در تحقق بخشیدن به آرمانهای اصیل انسانیست .

                                                       در سکوت زمان در اندیشه ام...

                                                                         توآ